منصوره شبیری خاقانی
منصوره شبیری خاقانی
Cart 0

شرح باب حادی عشر

شرح باب حادی عشر درس 95- آیا پیامبران گناه میکنند

شرح باب حادی عشر

شرح باب حادی عشر درس 95- آیا پیامبران گناه میکنند

شرح باب حادی عشر درس 95

در بیان معنای عصمت پیامبران بودیم وذکر کردیم که هم در قرآن مجید وهم در روایتهای اهل البیت علیهم السلام این امر به شکل واضح بیان شده وجایی برای مجادله وجود ندارد، عصمت خود به دو قسم تقسیم میشود یک مرتبه عصمت عصمت مطلق هست ویک مرتبه این عصمت نسبی است، عصمت مطلق مخصوص پیامبران وامامان علیهم السلام است یعنی لطفی الهی است که مخصوص افراد معینی است ویک مرتبه عصمت نسبی است که این نوع عصمت شامل بسیاری از متقین ومؤمنین میشود هر انسانی به اندازه درجه ایمانی که دارد، یعنی مثلا شخصی به هیچ وجه دروغ نمیگوید در هر مکان وزمانی اقدام به دروغ گفتن نخواهد کرد پس او از دروغ معصوم است، شخصی به هیچ وجه زنا نمیکند حالا در هر شرایطی که باشد پیامبر نیست لیکن اقدام به چنین امری نمیکند پس از این امر معصوم است، پس یکی از معانی عصمت این است که شخص علم قطعی دارد نسبت به عاقبت گناه ومعصیت، حال همه ما علم داریم که دروغ گفتن یک امر نادرستی است لیکن آنکه علم قطعی دارد از نتایج این گناه به هیچ وجه این گناه را انجام نخواهد داد، پس شک وتردید ندارد از آثار وتبعات ونتایجی که این گناه برای او به بار خواهد آورد وهمچنین گویا نتایج آن را لمس میکند پس به هیچ وجه این گناه را انجام نمیدهد، اگر ما نیز نسبت به بسیاری از امور علم قطعی داشتیم دیگر گناه نمیکردیم  مثل شخصی که به هیچ وجه سرش را در داخل سطل زباله قرار نمیدهد که بگوید به به چه بوی خوشی! برای اینکه شک وتردید ندارد که در داخل سطل زباله بوی خوش وجود ندارد، همانگونه که قرآن مجید فرمود (کلا لو تعلمون علم الیقین - لترون الجحیم) یعنی اگر به مرحله علم الیقین برسید بدون شک جهنم را خواهید دید، یعنی امر از مرحله علم به مرحله لمس حقیقت تبدیل میشود (فهم والجنةُ کمن قد رآها فهم فیها منعمون- وهم والنارُ کمن قد رآها فهم فیها معذبون) یعنی اینگونه هستند که گویا بهشت را میبینند واز نعمتهای بهشتی استفاده میکنند وجهنم را میبینند ودر عذاب آن قرار گرفتند، یعنی حقیقتی را که به آن خواهند رسید بعد از مرگ در این دنیا لمس میکنند، پس اولین امری که انسان را از گناه کردن دور میکند علم یقینی هست یعنی علمی که شخص را به یقین میرساند از نتیجه عمل 

    • ودومین امری که مانع از انجام گناه میشود ویک نوع عصمت نسبی به انسان میدهد شعور عظمت الهی است وقتی در ذهن وقلب وجان انسان همیشه احساس بکند که در محضر الهی زندگی میکند وعظمت الهی وهیمنت او را لمس بکند که در هر جا با او هست دیگر اقدام به امر نادرست نمیکند.

    • همچنین حدیث امام باقر علیه السلام را داریم که در مورد عصمت پیامبران از آن حضرت سؤال میکنند فرمود( اعتقادنا فی الانبیاء والرسل والائمه والملائکه صلوات الله علیهم أنهم معصومون مطهرون من کل دنس وأنهم لا یذنبون ذنبا لا صغیرا ولا کبیرا ولا یعصون الله ما أمرهم ویفعلون ما یؤمرون ومن نفی عنهم العصمة فی شیئ من أحوالهم فقد جهلهم واعتقادنا فيهم أنهم موصوفون بالكمال والتمام والعلم من أوائل أمورهم إلى أواخرها لا يوصفون في شيء من أحوالهم بنقص ولا عصيان ولا جهل) 

  • ممکن است شخصی این سؤال را مطرح کند که شما میگویید که پیامبران از گناه معصوم هستند در حالیکه قرآن مجید کلماتی در مورد پیامبران ذکر کرده است که دلالت بر عصمت آنها از گناه نمیکند مثل قوله تعالی (لیغفر لک اللهُ ما تقدم من ذنبک وما تأخر) ومثل (و وجدک ضالا فهدی) ودعای امام علی ع (اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النقم، اللهم اغفر لي الذنوب التي تغير النعم،اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعاء،اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء، اللهم اغفر لي كل ذنب أذنبته وكل خطيئة أخطأتها) وکلماتی همانند آنها :
  • در جواب باید گفت وقتی که خواستیم حقیقتها را بر اساس خودمان تفسیر کنیم دچار خطا واشتباه شدیم برای اینکه ضلالت پیامبران مثل ضلالت من انسان عادی نیست، اگر امام علی ع در مورد گناهان خویش سخن میگویند ویا در بعضی از جاها در مورد دور بودن راه سخن گفتند به این معنا نیست که گناه میکنند بلکه به معنای این است که طولانی بودن راه که عروج به سوی خداوند متعال است را مشاهده میکنند وحرکت لا محدود ولا متناهی به سوی غایات الغایات را میبینند وبه همین دلیل میدانند که کل یوم هو فی شأن هست وباید مسایرت با ایام ربوبیت داشته باشند پس با این نگاه راه بسیار دور میشود وهر عملی که جلوی ترقی ما برای رسیدن به این امر بکند گناه محسوب میشود،  پس ضلالت پیامبران وامامان علیهم السلام در ترک واجبات وعمل محرمات نیست برای اینکه آنها خود فطرت هستند وعقل کاملند وشخصی که اینگونه باشد دیگر هر کمالی را بر خود واجب میداند لیکن این ضلالت همان ضالت ما دون قاب قوسین او ادنی هست، ضالت ما دون مرتبه ای است که آن بزرگان بر اساس اختلاف در مقاماتشان باید به آن برسند.
  • ویا اینکه وقتی میبینند که یک وجود امکانی هستند که به خداوند از لحاظ وجود واز لحاظ استمراریت حیات نیاز دادند ودرک معنای حقیقی (أنتم الفقراء إلی الله) درک فقر عالم امکان و فهمیدن ولمس معنای رابط وفانی ومندک در مقابل خداوند متعال این ضلالتی است ذاتی که لا ینفک است از کل عالم امکانی پس او به دنبال مدد مستمر میگردد آیا این عروج به سوی خداوند در شب معراج به پایان رسید؟ میگوییم خیر وقتی حق تعالی کل یوم هو فی شأن هست و وقتی که عالم در حال حرکت وپیشرفت هست از یک مرحله به مرحله ای دیگر و وقتی که این غایت یک غایت لا متناهی باشد پس در این حال شب معراج چیزی نیست جز اول این حرکت.
  • سومین موضوعی که باید به آن توجه داشته باشیم فرق بین مقامات هست یعنی مثلا کودکی که تازه دارد سخن گفتن را یاد میگیرد وقتی وارد مجلسی میشود وسلام میکند وبه بزرگتر ها احترام میگذارد او را تحسین میکنند برای اینکه عملی را انجام میدهد که متناسب با این عمر هست، ولیکن اگر همین روش سلام واحترام را وقتی که بزرگتر شد انجام بدهد دیگر کسی او را تحسین نمیکند بلکه همه چیزی بالاتر از این عمل را از او توقع دارند، همچنین است مقامات افراد یک شخصی گناهش این است که واجبات روزانه خود را انجام نمیدهد ودیگری نسبت به مقامش گناهش این است که وقتش را به امور بیهوده تلف میکند وشخص سوم گناهش این است که بیشتر در مجال علم وعمل سعی وتلاش نمیکند لیکن بزرگان برای رسیدن به مقامات عالی سباق میکنند یعنی در حال مسابقه دادن در مجال خیر هستند ونسبت به شأن ومقامشان اگر در این مکانتی که متناسب با شأن آنها است نباشند این عمل برای آنها ضلالت است همانگونه که در روایت داریم (حسناتُ الابرار سیئات المقربین)
  • (المبحثُ الثانی فی وجوب عصمته) مبحث دوم در واجب بودن عصمت پیامبران است - (العصمةُ لطفٌ خفی یفعلُ الله تعالی بالمکلف بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة) عصمت یک لطف پنهانی است که خداوند برای مکلف انجام میدهد به گونه ای که هیچ دلیلی نمیبیند برای ترک نمودن طاعتها و یا برای مرتکب معصیتها شدن، برای اینکه دلیل نشأت میگیرد یا از جهل ویا ضعیف بودن اراده ویا قصور در علم ویا عمل ویا وجود شهوتهای مختلف که پیامبر هیچکدام از اینها را ندارد (مع قدرته علی ذلک) با وجود اینکه اراده وقدرت واختیار انجام گناه را دارد یعنی اراده از او سلب نشده بلکه خود به سراغ گناه نمیرود (لأنه لو لا ذلک) یعنی اگر پیامبر معصوم نباشد (لم یحصل الوثوقُ بقوله) اگر عصمت نداشته باشد دیگر نمیتوان به کلام او مطمئن بود (فانتفت فائدة البعثة) واگر مطمئن نباشیم که کلامش مطابق رضای الهی است در این حال دیگر فرستادن پیامبران معنایی نخواهد داشت (وهو محال) واین امر یعنی اینکه فرستادن پیامبران بی فایده باشد محال است.
  • أقولُ اعلم إنَّ المعصومَ علیه السلام یشارکُ غیره فی الألطاف المقربة ویحصل له زائداً علی ذلک: یعنی معصوم علیه السلام در گرفتن الطافی که انسان را به خدا نزدیک میکند مشترک است با دیگران یعنی با بقیه مردم لیکن اضافه بر آن الطاف لطف دیگری نصیب او میشود - لأجلِ ملکةِ نفسانیةٍ لطفیة: در اینجا در مورد لطف پنهان سخن میگوید که اضافه بر آن لطف عام لطف پنهان وجود دارد که نصیب معصومین میگردد - یفعلُهُ اللهُ بحیث لا یختار معهُ= خداوند این لطف را انجام میدهد به گونه ای که همراه با این لطف پنهان (لا یختار معهُ ترکَ طاعةٍ ولا فعلَ معصیة مع قدرته علی ذلک) به گونه ای که نه ترک طاعت میکند ونه فعل معصیت انجام میدهد با وجود اینکه قدرت واختیار برای انجام وعدم انجام را دارا هست- (وذهبَ بعضُهم إلی أن المعصوم لا یمکنه الإتیان بالمعاصی وهو باطل وإلا لما استحق مدحا) بعضی ها گفتند که معصوم نمیتواند اصلا معصیت بکند میگوییم این امر باطل است برای اینکه اگر مجبور باشد که طاعتها را انجام بدهد ومعصیت نکند دیگر مستحق هیچ مدح وستایشی نخواهد بود- 
  • إذا تقررَ هذا فاعلم أن الناسَ اختلفوا فی عصمة الأنبیاء: اگر موضوعات بیان شده اول را متوجه شدی حال بدان که مردم در مورد عصمت پیامبران اختلاف نظر دارند (فجوزت الخوارجُ علیهم الذنوب وعندهم کل ذنبٍ کفر) خوارج جائز دانستند برای پیامبران گناه کردن را در حالی که خودشان میگویند که هر گناهی کفر محسوب میشود که کلامشان با نظریه شان در مورد پیامبران تنافی دارد - چگونه هر گناهی کفر محسوب میشود در حالیکه جایز دانستند که پیامبران گناه بکنند- (والحشویةُ جوزوا الإقدام علی الکبائر ومنهم من منعها عمدا لا سهواً وجوزوا تعمّد الصغائر) وحشویه اقدام به گناهان کبیره را جائز دانستند بر پیامبران وبعضی از آنها اقدام به گناه به شکل عمدی را منع کردند لیکن جائز دانستند که پیامبران به شکل سهو گناه بکنند ولی اگر به عمد گناه صغیره انجام بدهند گفتند این جایز است- (والأشاعره منعوا الکبائر مطلقا وجوزوا الصغائر سهوا) واشاعره گناهان کبیره را منع کردند ولیکن گناهان کوچک را اگر به شکل سهو باشد جائز دانستند - (والإمامیة أوجبوا العصمة مطلقا عن کلِ معصیة عمدا وسهوا وهو الحق لوجهین) و شیعیان امامیه واجب دانستند عصمت را به شکل مطلق برای معصومین چه عمد وچه سهو باشد واین همان نظریه درست است به دو دلیل- 
  • (الوجهُ الأول ما أشار الیه المصنف وتقریره إنه لو لم یکن الأنبیاء معصومین لانتفت فائدة البعثة واللازم باطل فالمزوم مثله) وجه اول همان امری است که مصنف آن رابیان نمودند و بیان این امر این است که اگر پیامبران معصوم نباشند دیگر فایده ای برای بعثت پیامبران وجود نخواهد داشت یعنی شخصی را که خداوند برای هدایت مردم فرستاده است خودش گناه میکند وممکن است که کلامش کاملا متناسب با اوامر الهی نباشد وممکن است احکام الهی را فراموش کند وسهوا چیز دیگری به ما بگوید در این حال دیگر فایده ای برای بعثت پیامبران وجود نخواهد داشت ودر این حال اللازمُ که انتفاء فایده بعثت است باطل است فالملزوم  مثله یعنی محال است که پیامبران معصوم نباشند - پس حتما باید معصوم باشند تا بعثت فایده داشته باشد ومردم بتوانند با کمال اطمینان از کلام پیامبران وامامان معصوم علیهم السلام استفاده کنند وبه خداوند نزدیک گردند.
  • بیانُ الملازمة: إنهُ إذا جازت المعصیةُ علیهم لم یحصلُ الوثوق بصحة قولهم لجواز الکذب حینئذ علیهم = یعنی اگر معصیت بر آنها جائز باشد دیگر هیچ اطمینانی به کلام آنها نخواهد بود ودر این حال جایز است که کلام آنها همش راست نباشد یعنی در کلامشان والعیاذ بالله دروغ وجود داشته باشد- (وإذا لم یحصل الوثوق لم یحصل الانقیادُ لأمرهم ونهیهم) واگر مردم مطمئن نباشند که کلامشان کاملا درست است وآنها به هیچ وجه گناه ومعصیت ونسیان وسهو ندارند در این حال دیگر مردم از اوامر ونواهی آنها پیروی نخواهند کرد- (فتنتفی فائدةُ بعثهم وهو محال) ودر این حال دیگر فایده ای برای بعثت پیامبران وجود نخواهد داشت واین امر محال است- یعنی محال است که خداوند متعال شخص غیر معصوم را بفرستد- 
  • الوجهُ الثانی لو صدر عنهم الذنب لوجبَ إتباعهم لدلالة النقل علی وجوب اتباعهم= یعنی اگر گناه از آنها صادر میشود در حالیکه دلایل نقلی گفتند که باید از پیامبران تبعیت کنید (لکنَ الأمرَ حینئذ باتباعهم محال) ولیکن وقتی گناه میکنند دیگر تبعیت کردن از آنها محال است برای چه محال است (لأنه قبیح) یعنی ناپسند است که خداوند امر به تبعیت کردن از یک شخصی بکند که خود معصوم نیست برای اینکه این یک امر قبیح محسوب میشود وخداوند به هیچ وجه امر قبیح را انجام نمیدهد (فیکونُ صدورُ الذنبِ عنهم محالاً وهو المطلوب) پس در این حال باید صادر شدن گناه از آنها محال باشد واین همان مطلوب ماست- 
  • در جلسه آینده مبحث سوم در مورد اینکه پیامبر از اول عمر خویش تا آخر عمر معصوم است را بیان خواهیم کرد والحمدُ لله رب العالمین.
  •  

    Read more →


    شرح باب حادی عشر درس 94

    شرح باب حادی عشر

    شرح باب حادی عشر درس 94

    بیان معنای عصمت  

    Read more →


    شرح باب حادی عشر درس 93

    شرح باب حادی عشر

    شرح باب حادی عشر درس 93

    معجزه های پیامبر وآل بیت پیامبر  

    Read more →


    شرح باب حادی عشر درس 92

    شرح باب حادی عشر

    شرح باب حادی عشر درس 92

    أنه ادعی النبوة وظهرت المعجزة علی یدیه  

    Read more →


    شرح باب حادی عشر درس 91

    شرح باب حادی عشر

    شرح باب حادی عشر درس 91

    کامل کردن بحث ضرورت ارسال پیامبران  

    Read more →