منصوره شبیری خاقانی
منصوره شبیری خاقانی
Cart 0

نامه اي به صاحب أمر عجل الله تعالى فرجه

مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه

نویسنده: منصوره شبیری خاقانی

آرام آرام به سوی شما حرکت میکنیم، کجا هستید مولای من؟ در کنار

خود در خانه هايمان همراه قلبهایمان وجودتان را احساس میکنیم، لیکن در چه زمانی لقاء شما حاصل میشود؟ امروز روز میلاد با برکت شماست امروز شما 1182 ساله شده اید، تولدتان را کل شیعیان به شما تبریک میگویند، از اعماق قلبمان این کلمه گفته میشود لیکن آیا از ما راضی هستید؟ نمیدانم ؟؟؟ اوضاع ما در این دنیا ودر این زمان به گونه ای دیگر است، کاملا مختلف از تمامی زمانها ومکانها در طول تاریخ، همه چیز غیر از آن است که باید باشد! تعجب سراسر جهان را فراگرفته است لیکن کسی نمیداند چگونه این تعجب به پایان خواهد رسید، همه مردم مثل انسانهایی هستند که مشروب نوشیده باشند در عالمی دیگر سیر میکنند، عالمی که در آن زندگی میکنیم کاملا معکوس است میدانم که تمامی اینها را میدانید وبر اعمال واقف هستید لیکن دلهای ما پر از موج دریایی است که متوقف نمیشود همچون آتشی است که خاموش نمیشود وهمچون زخمی است که درمان نمیابد، سالها است که این زخم چرکین ما را میازارد لیکن دوای آن در دست شماست این ما هستیم که راه رسیدن به قدمهای شما را نميدانیم، وجودتان را احساس میکنیم وبا شما از دور سخن میگوییم ناله ها سر میدهیم ،میدانیم که میشنوید لیکن امر ظهور ندارید، میدانم که جاهلیم ونادان، میدانم که ایمانی حقیقی در این جهان وجود ندارد، فقط سخن از محبت سر میدهیم لیکن راه محبت کردن را نمیدانیم، سخن از ایمان وتقوا بسیار است لیکن تقوا پیشه نمیکنیم، سخن از انتظار ،روزانه شبانه سر میدهیم لیکن منتظران حقیقی نیستیم، اگر بودیم شما ظهور میکردید، در طول تاریخ  تنها شیعیان شما بودند که خود را حفظ کرده بودند وبا شدت ظلم وستم مقاومت میکردند کشته میشدند در زندان انداخته میشدند لیکن با قدرت وبه شکلی راسخ این ایمان را در قلبهایشان حمل میکردند از قلبی به قلبی دیگر اگر آنها نبودند واگر شکنجه ظالمان نبود ما الان شما را نمیشناختیم لیکن ذلت را بر عزت ترجیح دادیم آنان ذلیل نبودند به خاطر همین مقاومتشان در قلبهای ما اثر کرد لیکن ما مثل آنها نیستیم، آنها جواب شبه ها را میدادند ولیکن ما سکوت اختیار میکنیم آنان میگفتند که اگر ظلمی بر مسلمانی وارد شود باید سخن گفت لیکن ما میگوییم به ما چه مگر بر ما ضرری آمده که سخن بگوییم، آنان متحد بودند به خاطر همین قدرتشان از اعماق باطنشان سرچشمه میگرفت آنان شهر به شهر میرفتند تا از احادیث شما کسی کلمه ای برایشان ذکر کند لیکن ما تمامی احادیث وکلمات را داریم ولی به سراغشان نمیرویم زیرا ما ادعا میکنیم که مشغولیم و وقت کافی برای مطالعه نداریم ، میدانم که بهانه میاوریم زیرا آنقدر از خداوند دور هستیم که وجودش رادر بین خویش احساس نمیکنیم وآنقدر مشغول این دنیا هستیم که لذت مناجات با او را احساس نمیکنیم همه لذتها از قلبهای ما زدوده شده است زیرا با او ارتباط نداریم او خود به ما گفته بود (ومن أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا) هیچ چیزی ما را خوشحال نمیکند تمامی خوشحالیها آنی هستند چند دقیقه بعد به پایان میرسند زیرا خوشحالی به خانه ای زیبا وغذا ومکانی آرام نیست بلکه خوشبختی از درون نشأت میگیرد چون درون خویش را فروخته ایم وبه جای آن نفاق را خریداری میکنیم وبه خاطر همین است که راه رسیدن به مقامتان را نمیدانیم، علم در دیار غربت زندگی میکند وایمان در صحرایی بی آب وعلف تنها مانده است ، اسلام آه میکشد ومظلومان ناله سر میدهند، وقرآن در خانه ها بیگانه است حتی بسیاری از مردم ترجمه آیه ها را نمیدانند حتی بعضی ها اسم سوره های قرآن که گفته میشود برایشان تازگی دارد وبا این حال خود را مسلمان وشیعه میخوانند، حاکمان جاهل وستمگر برده بالا دستان خویشند وچون برده اند ودر اعماقشان کمبود آزادی را احساس میکنند شعار آزادی برای مردم سر میدهند وچون جاهلند برای از بین بردن احساس جهل پرچم فضیلت وعلم ودانش را بالا میبرند، دلمان فقط به عالمان زمان بود که دیگر این دلخوشی نیز به پایان میرسد ، اسم آنها عالم است لیکن فعلشان جهل، لقب آنها مؤمن است لیکن عملشان نفاق، ندای هیهات منا الذله سر میدهند لیکن ذلیل وخار هستند ودر زیر شیروانی خانه حاکمان خفته اند، آه که چه بوی تعفنی از آنان خارج میشود نمیدانم آیا دیگران نیز این بو را استشمام میکنند یا خیر!  ، همه جا را نفاق گرفته است بویش از همه جا به مشام میرسد آنقدر شدید است که حتی مؤمنانی که توان خارج شدن از خانه هایشان را ندارند را آزار میدهد ، از مؤمنان برایتان بگویم یا بقیة الله خسته ونالانند نه اجازه گفتن کلمه ای را دارند ونه توان ماندن در این دنیا، تحمل برایشان بسیار مشکل گشته، توان صبر ندارند کسی اصلا آنها را نمیفهمد وکسی حتی حاضر نیست کلماتشان را بشنود تنهای تنها به دور از مردم زندگی میکنند اگر سخن حقی بگویند خارج از دین به آنها گفته میشود واگر ناله سر دهند برایشان نامه های سکوت فرستاده میشود وحتی وقتی ساکت هستند باز هم وجودشان در این دنیا ظالمان ومنافقان را میازارد ، نمیدانند به کجا پناه ببرند واز چه کسی کمک بگیرند، گمراهی ، عجز وناتوانی، غرور وتجبر، مسکنت و تقدّس همه مسافتها را پر کرده است همه دچار فراموشی ذاتی شده اند کسی کسی را نمیشناسد، عمر کوتاه است وساعتها همچون برق میگذرد، علم نایاب وجهد مؤمنان روز به روز برای یافتن حقیقتها سخت تر میشود، همه چیز در طول زمان به راحتی وهمچون آب خوردن عوض میشود حتی احادیث شما آل بیت را نیز تغییر میدهند ودوباره کتابها را به اسم شما چاپ میکنند به معانی آیه ها هر آنچه میخواهند اضافه میکنند وبه نام شما کتابها سالیانه نوشته میشود،  آیا گریه های مؤمنان را در نیمه های شب میشنوید ، آیا دردهای آنان را شاهد هستید، آیا راهی برای علاج غفلتها وجود دارد، مردم در اقیانوسی از غفلتها زندگی میکنند همه مشغول هستند به همه چیز الا به حقیقت، هیچ کس وقت ندارد حتی لحظه ای تأمل کند وهیچکس نمیداند که باطلاقی عظیم در ورای این اقیانوس قرار گرفته است هر چه ندا میکنیم کسی نمیشنود فقط وفقط شما میتوانید این اقیانوس پر جزر ومد را متوقف سازید وفقط شما میتوانید این دلها را مرهمی دهید وفقط شما میتوانید به این شلوغی بی معنا سکوتی پر معنا بخشید آه چه قدر قلبهایمان خسته است وچقدر امیدهایمان خفته از همه کس فقط به شما و رحمت لا یزال حق واثقیم باشد که لحظات این دوری به پایان رسد وسال آینده در همین روز شاهد توقف زمان باشیم با دیدار پر نور شما، تولدتان مبارک یا بقیة الله.


Newer Post