خداوند متعال همیشه میخواهد بشریت را در اموری امتحان نماید که مدح و ثنائی در آن وجود نداشته باشد و إلا انجام دادن اعمال صالح در اموری که مدح دیگران را در پی داشته باشد و سبب احترام و تکریم دیگران شود عمل صالح خالص لوجه الله محسوب نمیشود.
فلا اقتحم العقبة: کلمه اقتحم به معنای هجومی است که به شدت صورت میگیرد ، خداوند متعال با این مثال گویا نفس عظیم و بزرگی را میگویند که قابلیت تحمل نمودن مشکلات و شدتها را داشته باشد در حالیکه این عمل دعوت به جهاد نیست پس برای چه خداوند آن را هجوم نامید؟ و عقبه نامید که به معنای سدی است که جلوی انسان را میگیرد برای رسیدن به بهشت ، پس اقتحام به زبان عربی یعنی هجومی که با شدت صورت میگیرد همانگونه که در جنگها صورت میگیرد.
وهمانگونه که گفته میشود که یک حکومت همه اسلحه خویش و جنگجویان خود را برای وارد شدن به شهر و نفوذ در آن انجام داد ، یعنی با همتی بزرگ و با همه ادوات وامکانیات آمدند تا وارد شهر بشوند با قوت و قدرت ، یعنی حتی اگر این راه مرگ را برای آنان داشته باشد لیکن آنها مصمم بودند که این عمل را انجام دهند و بر این شهر مستولی شوند .
عقبه: یعنی مانع و سد و اموری که مانع میشود که شخص به یک امر مادی و یا معنوی برسد پس به عزیمت و ایمانی بزرگ نیاز داریم در روز فزع اکبر که با اقدامی مصرانه در این دنیا هر نوع خطری را تحمل نماییم.
3
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ
سپس خداوند میفرماید (وما أدراک ما العقبة) تصور میکنی که این امر آسان است ، تصور میکنی که رسیدن به خداوند و امان در روز رستاخیز بسیار آسان و سهل حاصل میشود یعنی با نشستن در مسجد و حسینیه و با دادن مال به یتیم و محتاج این امور مهیا میگردد ، یعنی باید این شخص امتحان شود که آیا میتواند عمل صالحی انجام دهد بدون اینکه این عمل صالح برای او شهرتی داشته باشد و یا به وسیله این عمل مال وثروتی حاصل نماید و یا احترامی از مردم دریافت کند ، یعنی خداوند در اینجا میفرماید تو قادر نیستی که این عقبه را درک نمایی یعنی این مانع را متوجه شوی برای اینکه این مانع یک فعل خارجی نیست بلکه فعلی است که احتیاج به قواعد معرفتیش دارد و احتیاج به صفاء باطنی داردکه از ایمان شخص برخواسته باشد پس در واقع گویا خداوند در اینجا میفرماید که عقبه آن مانعی است که بین شما و بین بهشت قرار گرفته است.
4
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ- فَكُّ رَقَبَةٍ
آن مانعی که بین ما و بین بهشت است عقبه یعنی مانع است ، برای اینکه مردم اعمال صالح را به هدف امور دنیوی انجام میدهند نه به وسیله واقع و حقیقت خلوصی که از معرفت حاصل شده باشد.
سپس میفرماید فکُ رقبة: یعنی به این شخص کمک میکند نه به خاطر اینکه او این شخص را میشناسد یا نمیشناد ، نه به خاطر اینکه مسلمان است یا غیر مسلمان است ، یعنی این عمل را برای قرب الهی انجام میدهد نه به خاطر هیچ امر دیگری ، یعنی یک گردن را نجات میدهد فقط برای نجات دادن نه به هیچ دلیل دیگری ، نجات دادن انسان یا فکُ الرقبة به دو شکل حاصل میشود یک مرتبه نجات دادن یک انسان به وسیله خارج کردن او از ظلمتهای جهل به نور علم است.
5
فَكُّ رَقَبَةٍ
و یک مرتبه به این شخص کمک میکنید تا از حسادت و تکبر و از رذیلتهای اخلاقی به فضیلت اخلاقی مبدل گردد ، یعنی شخصی که از یک انسان صالح الگو میسازد و مثل او عمل میکند تا یک انسان با فضیلتی گردد .
و یک مرتبه این رقبه را نجات میدهیم به وسیله اینکه او را از اسارت و بندش به وسیله دیگران آگاه میسازیم ، یعنی وقتی شخص به هدف باز کردن این مانع و نجات دادن یک انسان سعی و تلاش کند بدور از امور دیگر در این حال مقداری از راه را در زدودن این مانع برای خود باز کرده است ، آیا علمای دین واقعا نجات دهندگان مردم به شکل واقعی هستند به وسیله علمی که مردم بتوانند از آن خود را نجات دهند یا خیر؟
6
فَكُّ رَقَبَةٍ
و یا اینکه علمای دین در زیر عنوان جهاد و فتح نمودن کشورها ذلت و خواری و فقر را برای بشریت به بار آوردند ، در بیشتر وقتها علمای دین در همه زمانها وسیله ذلت و خواری مردم را فراهم ساختند ، با تملق و چاپلوسی خود در مقابل حاکمان اهمیتی به ظلم و ستم حاکم ندادند و به این وسیله مردم را در ذلت و خواری رها کردند ، حتی امروز وقتی که در کتابهای علمای خود نگاه کنیم خواهیم یافت که سعی و تلاش میکنند تا مردم را در اسارت و بندگی قرار دهند ، بشریت را بین وارد شدن به دین اسلامی و یا دادن جزیه و یا مرگ مختار میسازند ، و هیچ آزادی فکری و عملی به مردم نمیدهند ، به همین دلیل دیانتهای آسمانی در طول تاریخ بعد از پیامبرانشان همانند راه و روش پیامبران الهی نبود ، برای اینکه به دست منافقان و حاکمان و چاپلوسان رسید ، که حقیقتهای دین الهی را تحریف و تبدیل کردند و آن را مطابق با مصالح خود قرار دادند.
7
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ
یعنی غذا دادن به مردم در روزی که شدت گرسنگی بسیار زیاد است ، یعنی باید شتاب برای محض انسانیت محتاج صورت گیرد ، یعنی هدف باید آزادی انسانیت بما هی انسانیت باشد ، انسانیتی که در زیر بندگی و عبودیت جهل و شهوتها و استبداد دیگران زندگی میکند ، نه به خاطر اینکه این شخص مسلمان است یا از شرق زمین است نه به خاطر اینکه فارس زبان است یا به خاطر اینکه سفید پوست است و غیره . در اینجا کلام به صیغه نکره ذکر شده است برای بیان اینکه باید این شتاب برای هر نوع انسان گرسنه ای باشد بدور از اینکه جنسیت ویا هویت و یا رنگ پوست او ویا دیانتش چه باشد بلکه به محض اینکه ببینیم او محتاج است باید او را یاری نماییم.
سپس باز در اینجا از کلمه یتیم به صیغه نکره استفاده نمود برای بیان اینکه این هر یتیمی میتواند باشد سفید پوست یا سیاه پوست ، مسلمان یا غیر مسلمان ، شرقی باشد یا غربی ، به هر زبانی که سخن بگوید ، پس یتیم به نحو مطلق ذکر شده برای اینکه هر نوع خصوصیت را از این یتیم کنار زند.
کلمه مقربة در اینجا میتواند مقصود قرب مکانی باشد و میتواند مقصود قرب از لحاظ خویشاوندی باشد ، یعنی اگر در منطقه ای که او زندگی میکند یک انسان یتیمی باشد در حالیکه او مال خویش را برای یک مسجدی میدهد در این حال آیا یک انسان صادقی است یا خیر؟ پس در این حال فرقی نمیکند که این یتیم در کنار او باشد یا از خویشاوندان او باشد در حالیکه او را فراموش کرده است در حالیکه ادعای مسائل دیگری را میکند در این حال این مثل شخصی است که یک امر واجب را ترک کرده است تا به سوی امور مستحب برود.
9
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ
در اینجا باز کلمه مسکین به شکل نکره بیان شد به همان دلیل اولی که بیان کردیم ، یعنی هر مسکینی که باشد ، یعنی میخواهیم ببینیم که در وجدان و باطن تو آیا لطافت و رحمتی وجود دارد بر یک انسان مسکینی که نمیشناسی حتی اگر این عمل خیر را کسی غیر از خدا نداند ، ما یک مرتبه فقیر را داریم یعنی انسان محتاج ، و یک مرتبه مسکین را داریم یعنی شخصی که همه امور او متوقف شده باشد ، از سکنت اموره گرفته شده است یعنی همه امور او متوقف شده است به خاطر احتیاجی که دارد ، (ذا متربة) یعنی وضح و حال او به جایی رسیده که دیگر اهمیت نمیدهد که لباسهایش در خارج مناسب هستند یا خیر ، یا اینکه مردم در مورد او چه میگویند ، یعنی بلا و مشکلات دنیا به حالتی رسیده است که نه فقط همه امور او متوقف شده است بلکه به جایی رسیده است که به خود دیگر نظر نمیکند ، کلمه متربه از تراب و خاک گرفته شده است یعنی در جایی زندگی میکند که در بدترین حالات خویش است.
10
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ
یعنی شخصی که نه فقیر را مشاهده میکند و نه یتیم را و نه مسکین را میبیند در حالیکه در مسجد در اول صف نمازگذاران است ، آیا در این حال یک انسان صادقی است یا غیر صادق ، آیا یک انسان جاهل و نادانی است یا خیر؟ خداوند میفرماید این همان عقبه است یعنی این همان مانع است ، یعنی این مانع در روز قیامت را یا با فک رقبه باز میکنیم یا با اطعامی که در روز گرسنگی شدید باشد یا با دادن به مسکینی که در شدیدترین وضح و حال باشد این مانع باز میشود.
یعنی بعد از اینکه همۀ این کارها را انجام داد بعد از آن از جمله مؤمنین شد ، یعنی اول همه این افعال باید بیاید سپس این شخص صفت ایمان را به خود میگیرد ، یعنی آن شخصی که از داخل نفس خویش وجدانی بیدار نداشته باشد ، یعنی دعوت باید از داخل قلب و نفس او برخواسته باشد ، یعنی او شخصی است که از داخل ناراحت میشود بر انسانهای محتاج و مسکین و این ناراحتی سبب حرکت او میشود برای کمک رسانی به آنان در این حال اگر اینگونه نباشد پس دیگر او را باور نکنید که این شخصی است مؤمن و متقی ، برای اینکه ایمان با چنین صفاتی تناسب ندارد به همین دلیل فرمود ثم کان من الذین آمنوا ، یعنی اگر آن صفتهای بیان شده در گذشته نباشند نمیتوان گفت که این انسان از جمله مؤمنین است برای اینکه شخصی که محبت و انسانیت و رحمت و شفت در قلب او نباشد اصلا به مرتبه ایمان نمیرسد.
و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة: یعنی اینها از جمله کسانی هستند که همه این راهها را طی کرده اند ، در این حال تازه اینها اصحاب میمنت میشوند.
و همانند این سوره در آیه های دیگر قرآن ذکر شده است: أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ- فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ- وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ- فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ- الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاتِهِمْ سَاهُونَ- لَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ- وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ- يعني همه اموري که انجام میدهد دروغی بیش نیست ، نفاق و ریایی بیش نیست ، برای اینکه عمل و فعل خارجی او نشان دهنده دروغ او است .
پس شخصی تصور نکند که وقتی میشنود اگر بر امام حسین عليه السلام گریه کنید به بهشت میروید ، بهشت شرط و شروط مناسب خود را دارد از لحاظ علم و معرفت و عمل بر طبق آن معرفت ، وهمچنین وقتی به شما گفته میشود که اگر نماز شب بخوانید صد در صد به بهشت میروید ، نماز شد نیز شرط مناسب خود را دارد پس در این ماه مبارک بر ما است که در کتاب الهی تأمل نماییم تا راه راست را از قرآن بیاموزیم.