منصوره شبیری خاقانی
منصوره شبیری خاقانی
Cart 0

نفس مطمئنه جلسه اول

مقاله ها نفس مطمئنة

نفس مطمئنه 1

منصوره شبیری خاقانی

 

اگر انسان به مرحله اطمینان باطنی ویقین وایمان کامل برسد در این حال دیگر در مقابل مشکلات اضطراب وحیرت وشک در او بوجود نخواهد آمد- در این بحث میخواهیم بیان کنیم که اگر از لحاظ معرفت انسان به بالاترین مراتب یقین واقرار باطنی برسد لیکن چرا در مواقع مشکلات مضطرب میشود ودر بعضی وقتها صبر خود را از دست میدهد؟

پس این اطمینان وسکینه باطنی چیست که از انسان کوهی استوار میسازد که مملو از اراده وتصمیم است؟ وقتی که در بعضی کلمات امام علی ع تأمل میکنیم که در آن متقین را توصیف میکند ومیفرماید (هم لأنفسهم متهمون) آنان کسانی هستند که تمامی اعمال ورفتارشان را متهم میسازند این سؤال در ذهن ما مطرح میشود که چگونه نفوس مطمئنه باز هم نفس خود را متهم میسازند در حالیکه قرآن مجید میفرماید انسانهای مؤمن نفسی مطمئن دارند.

اطمینان چیست؟ اطمینان همان سکون کامل وتامی است که بعد از آن هیچ چیزی وجود ندارد.

نفس که در قرآن وروایتها ذکر میشود چیست؟ اکثر مفسرین نفس را مستوای نازل وساقط از انسانیت میدانند آن نفسی که وسوسه میکند وبه سوء انسان را فرا میخواند، واز همین کلمات قرآنی تفسیر کردند که نفس مرتبه دانیه است یعنی مرتبه سفلی در انسانیت وباز اشاره کردند که قرآن وقتی در مورد مراتب علوی سخن میگوید سخن از روح بر زبان میاورد وقتی که میفرماید (قل الروح من أمر ربی) که از این آیه قرآنی استفاده میکنند که روح جانب علوی ومرتبه برازنده انسانیت است برای اینکه در جایی دیگر میفرماید روح القدس و باز میفرماید ونفخت فیه من روحی- یعنی نفخ از روح الهی به انسان دمیده شد، وبه همین دلیل است که فلاسفه در سخنان خود روح را در بالاترین مراحل انسانیت قرار میدهند ومیگویند که انسان در هنگام مرگ با روح خود به آخرت سفر میکند وگویا شریعت روح را در مرتبه ای بالا وعظیم قرار داده است در حالیکه به نفس انسان وسوسه واعمال دونی را نسبت میدهد.

بعد از بیان نظریه فلاسفه این سؤال را مطرح میکنیم که آیا واقعا کلام آنان مطابق با واقعیت است یا خیر؟ 

میگوییم از آیه ها و روایتها متوجه میشویم که نفس مرتبه دونی انسانیت را تشکیل نمیدهد در جایی حضرت عیسی علیه السلام به پروردگار خود میفرماید (تعلم ما فی نفسی ولا أعلم ما فی نفسک) یعنی از نفس من با خبر هستی در حالیکه من از نفس تو با خبر نیستم، از این جمله متوجه میشوییم که خداوند نفس دارد وبه هیچ وجه خداوند متعال با یک وصفی که دلالت بر تسافل ودونیت میکند موصوف نخواهد شد، وآنچه نظر پدر من یعنی استاد شیخ محمد کاظم خاقانی در مورد معنای نفس است به شرح زیر است:

ایشان بیان میکنند که آنچه من از معنای روح ونفس واز سیاق آیه های قرآنی وروایتها متوجه میشوم این است که کلمه نفس آن چیزی نیست که مفسرین متوجه شده اند وهمچنین آن چیزی نیست که فیلسوفان بیان کردند بلکه نفس همان کمال وتمام حقیقت انسانی است وحقیقت یک چیز ذات اوست وذات انسان با نفس او یکی است، نه اینکه نفس یک مرتبه دونی باشد باشد به همین دلیل است که حضرت عیسی علیه السلام فرمودند تعلم ما فی نفسی ولا أعلم ما فی نفسک- پس در هر جایی در شریعت از کلمه نفس استفاده شد مراد از آن کل حقیقت است یعنی ذات او و وقتی این کلمه در مورد حق تعالی استفاده میشود به معنای ذات لا متناهی حق تعالی است و وقتی در مورد انسان استفاده میشود مقصود انسان با همه جوانب مادی ومعنویش یعنی ماده و روح وهمه مراتب وجودی که دارد نفس او شمرده میشود یعنی به شکل مختصر نفس انسان همان هویت انسانی است که قابلیت تجزئه را ندارد. 

بعد از واضح شدن معنای نفس حال به سراغ معنای اطمینان میرویم- اطمینان رسیدن به استقرار وسکینه باطنی است آن سکینه ای که خداوند متعال بر اولیای خود نازل میکند وآن مقامی است بسیار رفیع وبرازنده است که به آن مرحله استقرار هم گفته میشود.

وقتی گفته میشود که این انسان به سکینه واطمینان رسید یعنی قبل از آن در اضطراب وترس وحیرت بوده است لیکن بعد از آن با ثبات در مقابل این اضطراب ایستادگی می کند، مادامی که انسان هنوز در بسیاری از مسائل دچار شک وظن وعدم یقین است ومادامی که معارفش هنوز به مرحله ثبوت نرسیده اند پس او در مرحله اضطراب است- 

چه وقتی شخص از این اضطراب خارج میشود وبه سکینه واطمینان میرسد؟ – به مرحله اطمینان نمیرسد الا بعد از (ألا بذکر الله تطمئن القلوب) وقرآن مجید از آن به اسم ذکر یاد نمود- در جلسه آینده سخن خواهیم گفت که مقصود از ذکر چیست که اگر انسان به آن رسید به سکینه واطمینان باطنی میرسد ونفس او نفس مطمئنه خواهد بود-


Older Post Newer Post