منصوره شبیری خاقانی
منصوره شبیری خاقانی
Cart 0

فرق بین علم یقین و عین یقین و حق یقین

مقاله ها

فرق بین علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین چیست؟

منصوره شبیری خاقانی

آیا علم علتی برای رسیدن انسان به یقین محسوب میشود؟ خیر ، علم به یک علت برای رسیدن به یقین محسوب نمیشود برای اینکه یقین تابع اقرار باطنی و نفسانی است که بر علم به آن شیء مترتب میشود

یعنی شخص اول باید علم به شیء داشته باشد سپس آن علم او را به مرحله اقرار باطنی برساند که هیچ مجالی برای شک و تردید در این امر وجود نداشته باشد در این حال است که او آماده حرکت به سوی یقین میشود.

یقینی که در شریعت الهی مراد و مقصود است چه یقینی است؟ مقصود صفتی است ایمانی ، برای اینکه علم ممکن است برای مسلمان و کافر حاصل گردد ، لیکن یقین فقط برای انسانهای مؤمن حاصل میگردد لیکن این یقین شدت و ضعف دارد واز انسانی به انسان دیگر مختلف خواهد بود.

برای اینکه یکی از راههای عبودیت است حال فرقی نیمکند که متعلق این یقین توحید یا نبوت یا امامت باشد یا اینکه متعلق این یقین یک عمل عبادتی باشد مثل نماز خواندن و یا دوری جستن از محرمات مثل شراب مسکر نوشیدن و غیره باشد ، پس یقین فقط برای مؤمنین حاصل میشود.

یقین به چند قسم تقسیم میشود؟‌ یقین به سه قسم تقسیم میشود -

۱- علم الیقین

۲- عین الیقین

۳- حق الیقین

یک مرتبه این یقین به علم اضافه شده است و یک مرتبه این یقین به شهود واقع خارجی اضافه شده است و یک مرتبه این یقین به حق اضافه شده است به خاطر اتحادی که بین حقیقت و نفس حاصل میشود که حق عین وجود آن شخص عالم میگردد.

چگونه این اتحاد بین نفس انسان و حق حاصل میگردد؟

این اتحاد به دو صورت حاصل میگردد یک مرتبه این اتحاد به خاطر فنای ذات با حق است که نفس وحق یکی میگردند یا اینکه نفس خودِ حقیقت است واین مرتبه بالای حق الیقین است که فقط مخصوص اولیای الهی است که خود قرآن ناطق و مظاهر اسمای الهی هستند .

یا بهتر بگوییم که حق الیقین خود به دو مرحله تقسیم میشود

- یک مرتبه کسبی آن است که با سیر و سلوک حاصل میشود که به آن عصمت صغری گفته میشود و یک مرتبه این امر کسبی نیست بلکه موهبتی الهی است که به خاطر سعت وجودی نفس آن انسان به او داده میشود که این بالاترین مرحله در مراحل حق الیقین است ودر این مرحله نفس انسان با حقیقت یکی میشود یعنی نفس عقل و فطرت است و بین نفس و حقیقت جدایی ودوگانگی وجود ندارد.

این اقرار باطنی در نفس انسانی در سه مرحله از مراحل یقین چگونه حاصل میگردد؟

در مرحله اول شخص به اقرار باطنی و اطمینان باطن میرسد لیکن این اقرار باطنی به خاطر عمل حاصل شده است یعنی مراحل علمی را طی کرد و حقیقتها برای او جلی و واضح گشتند سپس به مرحله علم الیقین رسید

در مرحله دوم شخص از این هم فراتر میرود یعنی در خارج این یقین او به مرحله فعلیت میرسد یعنی هر آنچه را که به یقین میداند به مرحله عمل خارجی تبدیل میکند.

در مرحله سوم از مراحل یقین که حق الیقین است مردم به دو قسم تقسیم میشوند:

مرحله اول حق الیقین مکتسبین است یعنی کسانی که دو مراحل گذشته را گذر کرده اند و الان با حقیقت متحد گشته اند.

و در مرحله دوم که مرحله موهوبین است موهوبین تجسید این حقیقت و ظهور آن به خاطر سعت وجودی که دارند هستند واین امر به خاطر کسب برای آنان حاصل نشده است و این شخص یا یکی از پیامبران است یا یکی از امامان علیهم السلام.

مقام ولایتی که در مورد آن سخن میگویند کدام یک از مراحل یقین است؟

مقام ولایت آخرین مرحله از مراحل یقین است که مخصوص موهوبین است برای اینکه شخصی که در این مرحله به یقین رسیده است خود او حقیقت است یعنی نه حقیقت را با دلیل و برهان میداند ونه شاهد این حقیقت است در خارج بلکه وجود او عین حق وحقیقت است همانگونه که بزرگان علیهم السلام فرمودند (اللهم ارنی الاشیاء کما هی) خداوندا اشیاء را همانگونه که هستند به من نشان بده.

آیا این به این معنا است که عارفان مقامشان از فیلسوفان اسلامی بالاتر است؟

میگوییم خیر ، برای اینکه بیشتر کسانی که ادعای عرفان و شهود را میکنند از جمله کسانی هستند که واضح ترین امور که شناخت مصادیق حق وحقیقت است را از بین مردان و زنان تشخیص نمیدهند ، یعنی قرآن ناطق بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله را نمیشناسند و افراد دیگری را در این مقام عظیم قرار میدهند ودر این حال شخصی که در این امور بسیار واضح و عیان تردید داشته باشد نمیتوان اسم او را عارف حقیقی گذاشت و بیان کرد که او شاهد بر حقیقت است لیکن میتوان برای این افراد رسیدن به مراحل علم را قبول کرد که اینان عالم به این علم هستند لیکن نمیتوان قبول نمود که اینها به مرحله شهود حقیقت رسیده اند همانگونه که ادعا میکنند.

اوصاف اصحاب یقین واقعی چیست؟

خداوند در قرآن مجید میفرماید (‌إلا من شهد بالحق وهم یعلمون) یعنی رسیدن به مراحل شهود باید همراه با علم و معرفت باشد پس کسانی که به حق رسیده اند لیکن از طریق خانواده ، یا به حق رسیدند به خاطر فرهنگ اجتماعی و یا به خاطر مکانی که در آن زندگی میکنند اینها از جمله اتباع واقعی پیامبران نیستند پس مؤمن حقیقی آن شخصی است که حق را یافته لیکن این حق نشأت گرفته از علم است به خاطر همین میداند که چه میگوید برای اینکه این یقین او از علم به آن شیء حاصل شده است

برای اینکه همه مردم در هر دیانتی که باشند نسبت به عقیده خود به مرحله یقین رسیده اند یعنی یقین دارند که بر حق هستند لیکن ما هر یقینی را در اینجا نمیخواهیم بلکه یقینی که با علم واقعی همراه باشد یعنی دلیل و برهانش درست باشد تا نتیجه آن نیز مطابق با حق و حقیقت باشد.

مقصود از اینکه ایمان و یقین یک حقیقت مشکک است چیست؟

کلمه مشکک یعنی قوت و ضعف مثل نور ، و وقتی گفته میشود که ایمان و یقین مشکک است یعنی همانگونه که نور حسی دارای مراتب مختلف است از حیث قوت و ضعف آن نور یعنی نور شمع با نور آفتاب و نور چراغ عادی بسیار متفاوت است حتی اگر همه آنها نور باشند ، در مراتب یقین نیز امر اینگونه است که مردم به تبع یقینی که دارند درجه بندی میشوند به همین دلیل خداوند فرمود (هم درجات عندالله والله بصیر بما یعملون) یعنی آنها درجه های متعددی دارند وهمچنین از امام صادق عليه السلام حدیثی داریم که فرمودند که ایمان ده درجه است همچون پله انسان قدم قدم آن را بالا میرود.

برای چه رسیدن به یقین اهمیت بسیاری دارد؟‌

رسیدن به یقین برای انسان مسلمان بسیار مهم است برای اینکه همیشه ضعف در عمل تابع ضعف ایمان و یقین است یعنی وقتی شخصی حقیقتی را میداند لیکن به آن عمل نمیکند این به سبب آن است که این حقیقت به یقین برای او مبدل نشده است ، از امام علی عليه السلام حدیثی داریم که فرمودند (الیقین رأس الدین)

یعنی یقین رأس دین است ودر جای دیگری فرمودند یقین عمود دین است ، پس علم به شیء کفایت نمیکند بلکه باید شخص به مرحله یقین برسد زیرا ما عالمان بسیاری داریم که از علم خویش پلی میسازند برای رسیدن به مصالحشان ، پس تا یقین نباشد انسان در عمل ثابت قدم و استوار نخواهد بود.

آیا هر کسی که در امری به یقین برسد در راه راست حرکت میکند؟ خیر برای اینکه بیشتر مردم در عقیده خویش به یقین رسیده اند لیکن مقصود از یقین حقیقی این است که مصادر این یقین و راههایی که سبب این یقین شده اند نیز درست وحقیقی باشند نه به تبع ظنون وشک و اوهام و خیال پس یقین به خودی خود اهمیتی ندارد بلکه مهم راه رسیدن به این یقین است که به این یقین ارزش میدهد.

شیعیان حقیقی چه کسانی هستند؟

شیعیان حقیقی کسانی هستند که از علم پلی ساختند برای رسیدن به یقین و یقین خویش را با فعل هم آمیخته کردند تا بعد از مدتی وجودشان به این یقین مبدل گردد آنان به حق مکتسبان حقیقی و مسایران واقعی در راه پیامبران و امامان علیهم السلام هستند که در روز قیامت به همراه آنان و در زیر پرچم آن بزرگان محشور میشوند باشد که خداوند منان به ما توفیق عطا نماید تا از سیر کنندگان در این راه باشیم واز رحمت خاص الهی و نفحات ربانی در زیر الطاف حق سود جوییم.

منصوره شبیری خاقانی


Older Post Newer Post