ميخواهيم ببینیم که این چه منت عظیمی است که خداوند در حق پیامبر خویش آن را بیان می نمایند و می فرمایند لقد آتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم . این منت عظیم بدون شک نعمتی از نعمتهای دنیوی و یا فضلی از عطایای الهی در آخرت نیست ، میخواهیم ببینیم این معرفت و این عظمت ، که خدا آن را به اسم سبعا من المثانی والقرآن العظیم یاد میکنند چیست؟
1- بیشتر مفسرین أهل تسنن بیان کردند که مقصود از سبعا من المثانی 7 آیه سوره حمد هستند یا فاتحة الکتاب ، و گویا مفسرین اهل تسنن در این امر اجماع کرده اند که مقصود از سبع المثانی سوره حمد است یعنی با قرار دادن بسم الله الرحمن الرحیم به عنوان اولین آیه .
*: و عده ای بیان کردند که آیه های سوره حمد 7 آیه هستند لیکن بسم الله الرحمن الرحیم از جمله آیه های این سوره نیست ، یعنی اولین آیه الحمد لله رب العالمین است -2- الرحمن الرحیم - 3- مالک یوم الدین - 4- إیاک نعبد وإیاک نستعین - 5- اهدنا الصراط المستقیم - 6- صراط الذین أنعمت علیهم - 7- غیر المغضوب علیهم ولا الضالین- واین کلام را به بعضی از صحابه نسبت دادند ، واین در واقع به معنای عطف عام که قرآن مجید است بر خاص که سوره حمد است تلقی میشود ، ودلیل آن را به خاطر اهمیت این سوره بیان کردند ، وگویا این سوره به عنوان عِدل قرآن یعنی مساوی با قرآن قرار داده شده است.
*- و بعضی دیگر از مفسرین بیان کردند که مقصود از سبع المثانی همان 7 سوره طولانی قرآن هستند یعنی بقره - آل عمران -نساء- مائده - انعام - اعراف- سپس دو سوره انفال و توبه را یک سوره قرار دادند تا با هم دیگر هفت سوره باشند ، و اسم آنها را سبع المثانی قرار دادند و در اینجا مقام از باب عطف عام که قرآن مجید است بر خاص است که این هفت سوره طولانی قرآن هستند.
3- و اشخاص دیگری بیان کردند که مقصود از سبع المثانی همه قرآن است ، و دلیل آنها بر این امر این است که خداوند (نزّلَ احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی) که در آیه قبل دیگر کلمه واو درج شده ، در زیر قرآن عظیم خواهد بود پس سبعا من المثانی همان قرآن عظیم است.
4- و در تفاسیر شیعه نیز همین امر بیان شده است یعنی سبعا من المثانی به معنای هفت آیه ای است که در دو رکعت نماز تکرار میشوند ، یعنی تکرار این سوره دو مرتبه در هر رکعت از نماز به همین دلیل آن را مثانی میگویند و در این حال در نزد علمای شیعه نیز این امر از باب حمل عام که قرآن مجید است بر خاص که سوره حمد است اطلاق خواهد شد.
سپس علت آن را به خاطر اهمیت سوره حمد بیان نمودند برای اینکه در حق این سوره گفته شده است که آن أم الکتاب است ، و به این وسیله خداوند متعال به پیامبرش برترین چیز را عطا نموده است و در کتابهای تفسیر شیعی به امر 7 سوره بزرگ قرآن بسیار اندک اشاره شده است بلکه بیشتر آنها سبعا من المثانی را سوره حمد میدانند که دو مرتبه تکرار میشود در حین نماز.
5- بعضی ها بیان نمودند که کلمه (مِن) برای تبعیض است یا برای تبیین است ، برای اینکه خداوند همه آیه های کتاب خود را به اسم مثانی قرار داد وقتی که فرمود (کتابا متشابها مثانی …) پس با این تفسیر، همه آیه های قرآنی مثانی میشوند به وسیله همه ابعادی که دارند از لحاظ معرفت ویا به خاطر اینکه مسائلی دارند که تکرار می شوند زیرا دارای قصه های متعدد و احکام و امور دیگر هستند ، و بر این اساس همه قرآن مثانی خواهد بود و سوره حمد نیز از جمله این مثانی محسوب خواهد شد.
6- بعضی ها بیان کردند که سوره حمد مثانی است برای اینکه خداوند آن را بین خود و بنده خویش تقسیم نمود که نصف آن ثناء و حمد الهی است و نصف دیگر آن دعا است ، و این به دلیل روایتی است که اهل تسنن از زبان رسول خدا صلى الله عليه وآله بیان میکنند که فرمود (قَسَّمتُ الصلاة بینی و بین عبدی نصفین) .
7- احتمال هفتم: این است که این سوره به اسم سبع المثانی نام گذاری شده است برای اینکه دو مرتبه بر پیامبر نازل شده است یک مرتبه در مکه و یک مرتبه در مدینه و در هر مرتبه که نازل شده است 70 هزار فرشته با آن نازل شده اند به خاطر عظمت مکانتی که این سوره دارد.
8- احتمال هشتم: و گفته شده که این سوره به نام مثانی است به خاطر اینکه اهل فسق را از فسوقشان دور میکند یعنی آنها را منع میکند سپس بیان کردند از زبان رسول خدا صلى الله عليه وآله که فرمودند: (أیَّما مسلمٌ قرأ فاتحة الکتاب أعطی من الأجر کأنما قرأ ثلثی القرآن و أعطی من الأجر کأنما تصدق علی کل مؤمن و مؤمنة)
هر انسان مسلمانی که فاتحة الکتاب را بخواهد گویا ثواب خواندن یک سوم قرآن را بدست آورده است و ثواب صدقه دادن به هر انسان مؤمن مرد و زن نصیب او شده است ، به همین دلیل خداوند متعال سوره حمد را به تنهایی به عنوان یک هدیه تلقی کرده است که با قرآن مجید همقرین شده است یعنی این در مقابل قرآن مجید قرار میگیرد یعنی عِدل ومساوی قرآن مجید است .
- و همچنین ذکر کردند که ابلیس چهار مرتبه آه کشید اولین مرتبه وقتی بود که ملعون و رجیم گشت و دومین آنها وقتی بود که به زمین بازگردانده شد و سومین آنها وقتی است که پیامبر اسلام محمد صلى الله عليه وآله مبعوث شدند و چهارمین آنها وقتی است که سوره حمد نازل گشت و از این حدیث عظمت سوره حمد را استفاده کردند به همین دلیل این سوره به سبع المثانی معروف شد.
خلاصه کلام این است که این عطای الهی به عظیم ترین مخلوق و محبوب همین آیه مبارکه است که فرمود (ولقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم) این عطایی است که به هیچ وجه زائل نخواهد شد همانگونه که نعمتهای دنیوی زائل هستند پس این منتی است لیکن منتی دنیوی و یا اخروی نیست بلکه منت شناخت و معرفتی است که به وسیله آن قرب الهی حاصل میگردد .
تا بحال ما فقط کلمات مفسرین قرآن چه از اهل تسنن و چه از شیعیان باشند را بیان کردیم لیکن قبل از اینکه بیان تفسیر این آیه مبارکه را بیان نماییم که این تفسیر کاملا بر خلاف آنی است که مفسران قرآن بیان کرده اند
باید بگوییم که ظاهر این عطا امری است که از خصوصیات پیامبر اسلام است ، یعنی اول باید متوجه گردیم که این یک عطای خاص الهی است از خداوند به حبیبش محمد است پس باید یک خصوصیت خاص خود را داشته باشد یعنی خصوصیتی است که شامل غیر پیامبر اسلام نباشد.
و الا اگر اینگونه نباشد دیگر منت و فضلی الهی محسوب نخواهد شد .
برای اینکه معرفت و شناخت برای بقیه پیامبران به یک مقداری حاصل میشود و ولایت نیز برای بقیه پیامبران به قدری حاصل میگردد و همچنین نعیم آخرت نیز اینگونه خواهد بود که اولیای الهی به مقداری از آن بهره خواهند برد لیکن این امر خاصی که قرآن در مورد آن سخن میگوید امری نیست که مشارکتی بین پیامبر و پیامبری دیگر در آن وجود داشته باشد.
آیا این عظمت باز میگردد به معنایی که در سوره حمد است ، یا این عظمت به معنایی باز میگردد که در قرآن مجید ذکر شده است؟
وقتی در این آیه قرآنی تأمل میکنیم متوجه میشویم که هیچکدام از تفسیرهای بیان شده با معنای این آیه مبارکه تطابق ندارند ، برای اینکه این منت نعمت و فضلی است خاص که فقط شامل رسول خدا میشود و معانی سوره حمد به مقداری برای معصومین روشن شده اند و همچنین سوره های طولانی قرآن بیشتر از هفت سوره هستند پس این نیز با تفسیر آیه تطابق ندارد ، پس ما احتیاج به امری داریم که فقط مخصوص رسول خدا باشد وهیچ انسانی با او در این منت و هدیه شریک نباشد.
کلمه لقد برای تحقیق و تأکید بیان میشود (لقد آتیناک) و کلمه آتیناک برای بیان عظمت به این شکل بیان شده است یعنی وقتی خداوند خود را به شکل جمع تلقی میکند در این حال این جمع برای بیان عظمت است (سبعا من المثانی) کلمه مثانی یعنی چه؟ میگوییم هفت آسمان که در مقابل آنها هفت زمین قرار گرفته اند اینها همه باهم هستی را تشکیل میدهند.
خداوند متعال در اینجا میخواهند بیان نمایندکه ما در حقیقت فرمانروایی در هفت آسمان که در مقابل آنها هفت زمین وجود دارند را به پیامبر عطا نمودیم ، فرمانروایی این تکوین در این هستی در واقع هفت ضرب شده در دو است، یعنی هفت آسمان که در مقابل آنها هفت زمین قرار گرفته اند که دارای ملک و ملکوت و ولایت و شفاعت هستند و این امر به هیچ وجه به هیچ انسانی در عالم امکانی داده نشده است نه به فرشتگان و نه به پیامبران و نه به امامان علیهم السلام ، پس هفت امر مثنی که حقیقت و واقعیت این کون راتشکیل میدهند این از باب هیمنت و ولایت و سلطان است که به پیامبر داده شده است ،حال سؤال میکنیم که اگر سبعا من المثانی در واقع هیمنت و فرمانروایی کل هستی هست پس جمله بعد که قرآن عظیم است به چه معنا خواهد بود؟
میگوییم آن فرمانروایی و سلطه بر کل هستی است در حالیکه قرآن عظیم واقعیت خواندن این فرمانروایی در آن بیان شده است با همه ابعاد عظیمی که دارد پس خواندن کتاب تدوین با همه ابعاد و بطونی که دارد که به وسیله آنها حقیقتهای این هستی تفسیر وتأویل میشوند یعنی سبب و غایت و علیت همه امور در آن روشن خواهد شد همه اینها قرآن عظیم هستند ، پس بیان آنها از لحاظ معارف و مراتب شناخت برای پیامبر صلى الله عليه وآله کشف شده است به وسیله کتاب تدوین که حکایت از کتاب تکوینی میکند ، و کتاب تکوینی همان مثانی است ، پس مثانی کتاب الهی است لیکن در مرتبه تکوین ، وهر مرتبه ای از مراتب این کتاب تکوینی در مقابل آن مرتبه ای قرار میگیرد یعنی آسمانی که در مقابلش زمینی قرار گرفته است. و این هفت آسمان و زمین در واقع حرکتی لامتناهی دارند یعنی کل یوم در شأنی جدید هستند وهمانگونه که میدانیم کلمه سبع دلالت بر حرکتی لامتناهی میکند.
یعنی مادامی که مبدأ لامتناهی است و مادامی که غایت وحرکت به سوی مبدا لامتناهی است پس بدون شک باید این پیشرفت و ترقی در این هستی نیز با هفت آسمان و زمینش در حال تغییر و تبدیل باشد و این تغییر به هیچ وجه تمامیت ندارد و این همان امری است که به رسول خدا صلى الله عليه وآله داده شده است پس فقط آن حضرت هستند که مسایرت با ایام ربوبیت الهی میکنند و این امر الی ما لانهایت ادامه دارد مادامی که این هستی در حال ترقی و پیشرفت است و از حالی به حالی دیگر تغییر میکند ، و این واقع خارجی یعنی مسایرت با ایام ربوبیت را نه نه فرشته ای میتواند بیان نماید ونه هیچ مخلوق دیگری ، بلکه امری است که فقط خداوند آن را بیان خواهد کرد ، پس این حکایت، بدون واسطه صورت میگیرد وهمچنین این ولایت تکوینی نیز بدون واسطه به وسیله حق سبحانه به آن حضرت عطا میگردد.